با این امید که دستان سرد تو همیشه از آه سینه مترسک گرم بمونه ..
تو این مدت خیلی چیزا از همه یاد گرفتم . وفا رو از خاتون ، صفا رو از مریم ، بزرگواری رو از هوشنگ ، رفاقت رو از مجنون ، جنون رو از باران ، عشق رو از هومن و بهار ، دلدادگی رو از شبنم ، شاعرانگی رو از افروز، خواهرانگی رو از ریما، سکوت رو از عسل ، و ...
اما در تمام این مدت نفسهای تو تنها شریک سروده های من بود .
خودتو دوره کن .. ببین تو چی داشتی که ازت یاد بگیرم .. اصلا اونچه که تو داری خوبه یاد بگیرم ؟
اون وقت فکر نمی کنی فاصله مون بیشتر می شد .. تو همیشه به رفتن و دور شدن می اندیشی اگر اینو ازت یاد بگیرم تا قیامت هم به هم نخواهیم رسید ...
آه .. یادت می آد .. می گفتی عشق از یه نوع دیگه ... چه خبره ...
یه چیزی رو خوب یاد گرفتم : هر چی خاطرات شیرین تر باشه جدایی تلختر می شه .
این همه مناسبت سزاوار این همه تنهایی نیست .
دلم گرفته .. هیچ وقت در زندگی اینقدر احساس تنهایی نکرده ام . کاش اون همه خاطره به جا
نمی ذاشتی تو این روز لعنتی ..
کاش ..
آره .. اینم سهم من از عشق :
کاش ..